کد مطلب:328147 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:327

سوره اعراف، آیات 72 - 65
والی عاد اخاهم هودا قال یقوم اعبدوا الله ما لكم من اله غیره افلا تتقون (65)

قال الملا الذین كفروا من قومه انا لنریك فی سفاهه و انا لنظنك من الكذبین (66)

قال یقوم لیس بی سفاهه و لكنی رسول من رب العلمین (67)

ابلغكم رسلت ربی و انا لكم ناصح امین (68)

او عجبتم ان جاءكم ذكر من ربكم علی رجل منكم لینذركم و اذكروا اذ جعلكم خلفاء من بعد قوم نوح و زادكم فی الخلق بصطه فاذكروا الاء الله لعلكم تفلحون (69)

قالوا اجئتنا لنعبد الله وحده و نذر ما كان یعبد ءاباونا فاتنا بما تعدنا ان كنت من الصادقین (70)

قال قد وقع علیكم من ربكم رجس و غضب اتجاد لوننی فی اسماء سمیتموها انتم و ءاباوكم ما نزل الله بها من سلطان فانتظروا انی معكم من المنتظرین (71)

فانجیناه و الذین معه برحمه منا و قطعنا دابر الذین كذبوا بایاتنا و ما كانوا مؤ منین (72)







ترجمه آیات

و به سوی قوم عاد برادرشان هود را (فرستادیم )، گفت : ای قوم ! خدای یگانه را كه جز او خدایی ندارید بپرستید، چرا پرهیزكاری نمی كنید؟ (65)

بزرگان قومش كه كافر بودند، گفتند: ما تو را دستخوش سفاهت می بینیم ، و از دروغگویانت می پنداریم (66)

گفت : ای قوم ! من دستخوش سفاهت نشده ام بلكه پیغمبری از ناحیه پروردگار جهانیانم (67)

كه پیغام های پروردگار خویش به شما می رسانم و برای شما خیرخواهی امینم (68)

مگر شگفت دارید كه شما را از پروردگارتان به وسیله مردی از خودتان تذكاری آمده باشد تا شما را بیم دهد؟ به یاد آرید آندم كه شما را از پس قوم نوح جانشین آنان كرد و جثه های شما را درشت آفرید، نعمت های خدا را به یاد آرید شاید رستگار شوید (69)

گفتند: مگر به سوی ما آمده ای تا خدا را به تنهایی بپرستیم و آنچه را پدران ما می پرستیدند واگذاریم ؟ اگر راست می گویی عذابی را كه از آن بیممان می دهی بیار (70)

گفت : عذاب و غضب پروردگارتان بر شما وقوع یافت ، چرا با من بر سر نام هایی كه شما و پدرانتان ساخته و روی یك مشت سنگ و چوب گذاشته اید در حالی كه خداوند حجتی درباره آنها نازل نكرده ، مجادله می كنید؟ منتظر باشید كه من نیز با شما انتظار آن عذاب را می برم (71)

پس او را با كسانی كه همراه وی بودند به رحمت خویش نجات دادیم و نسل كسانی را كه آیه های ما را تكذیب كرده بودند، و مؤ من نبودند، قطع كردیم (72)

بیان آیات

بیان آیات مربوط به محاجه هود علیه السلام با قوم خود





و الی عاد اخاهم هودا قال یا قوم اعبدوا الله ...





(اخ ) كه اصلش (اخو) است به معنای برادر است ، حال یا برادر تكوینی یعنی آن كسی كه در ولادت از پدر یا مادر و یا هر دو با انسان شریك است ، یا برادر رضاعی كه شرع او را برادر دانسته ، و یا برادرخواندگی ، كه بعضی از اجتماعات آن را معتبر شمرده اند، این معنای اصلی كلمه مزبور است ، و لیكن بطور استعاره به هر كسی كه با قومی یا شهری ، یا صنعتی و سجیه ای نسبت داشته باشد نیز برادر آن چیز اطلاق می كنند مثلا می گویند: (اخو بنی تمیم برادر قبیله بنی تمیم ) و یا (اخو یثرب برادر یثرب ) و یا (اخوالحیاكه برادر پشم بافی ) و یا (اخوالكرم برادر كرامت ).

در آیه مورد بحث : (و الی عاد اخاهم هودا) برادر به همین معنای استعاری است . حرفهایی كه در پیرامون جمله (قال یا قوم اعبدوا الله ما لكم من اله غیره ) باید زده شود همان حرفهایی است كه در ذیل همین جمله در داستان قبلی زده شد، تنها تفاوتی كه جمله مورد بحث با جمله مشابهش در داستان نوح (علیه السلام ) دارد این است كه در آنجا داشت : (فقال ...) و در اینجا دارد (قال ) و جای این هست كه كسی بپرسد چرا در آنجا حرف عطف (فاء) بر سر جمله در آمد و در اینجا در نیامد؟ جوابش همانطوری كه زمخشری نیز در كشاف گفته این است كه : در آیه مورد بحث سؤ الی در تقدیر است ،

گویا پس از آنكه فرمود: (و الی عاد اخاهم هودا و هود را فرستادیم به سوی قوم عاد) كسی پرسیده است : از كلام نوح با خبر شدیم ، اینك بفرما ببینیم هود به قوم چه گفت ؟ در جواب فرمود: (قال یا قوم ...).

و این سؤ ال و جواب در داستان نوح (علیه السلام ) تصور ندارد، برای اینكه داستان مزبور، اولین داستانی است كه در این آیات ایراد شده است .





قال الملا الذین كفروا من قومه ...





بطوری كه از داستان هود و قومش كه به زودی آن را نقل می كنیم بر می آید عده ای از قوم وی ایمان داشته و از ترس سایرین ایمان خود را پنهان می داشتند، بخلاف قوم نوح كه یا هیچ یك از آنها ایمان نداشتند، یا اگر داشتند ایمانشان را پنهان نمی كردند، و به داشتن ایمان ، معروف و انگشت نما بوده اند، لذا در آیه مربوط به قوم نوح فرمود: (قال الملا من قومه همه بزرگان قومش گفتند...)، و لیكن در خصوص داستان هود فرمود: (قال الملا الذین كفروا من قومه گروهی كه از بزرگان قوم وی كه كافر بودند، گفتند...). زمخشری نیز در وجه فرق بین این دو تعبیر همین معنا را ذكر كرده است .

(انا لنریك فی سفاهه و انا لنظنك من الكاذبین ) - قوم هود از آنجایی كه بر سنت بت پرستی خو كرده بودند، و بت ها در دلهایشان ، مقدس و محترم بود، و با این حال كسی جراءت نداشت سنت غلط آنان را مورد اعتراض قرار دهد لذا از كلام هود خیلی تعجب كرده ، با تاءكید هر چه بیشتر (یعنی با بكار بردن لام در (لنریك ) و استعمال لفظ (ان ) در (انا) و لام در (لنظنك ) ) اولا او را مردی سفیه و كم عقل ، و راءی او را راءیی غلط خوانده ، و ثانیا او را به ظن بسیار قوی از دروغگویان پنداشتند.

از لفظ (كاذبین ) و همچنین از لفظ (رسل ) كه در جمله (و تلك عاد جحدوا بایات ربهم و عصوا رسله ) بر می آید كه قوم هود غیر از آنجناب ، پیغمبران دیگری را هم تكذیب و نافرمانی كرده اند.

جواب مؤ دبانه هود علیه السلام به قومش كه او را سفیه خوانده بودند و اشاره بهاینكه قوم هود دارای تمدن بوده اند





قال یا قوم لیس بی سفاهه ...





حرفی كه در تفسیر این آیه باید گفته شود، همان حرفی است كه در آیه مشابه آن در داستان نوح گفتیم ، تنها چیزی كه در خصوص این جمله باید بگوییم این است كه قوم هود بیشتر از قوم نوح بی شرمی و وقاحت كردند،

چه آنان نوح (علیه السلام ) را تنها مردی گمراه دانستند، واینان هود را مردی سفیه خواندند، و در عین حال هود (علیه السلام ) وقار نبوت را از دست نداد و ادبی را كه انبیاء در دعوت الهی خود باید رعایت كنند فراموش نفرمود، و با كمال ادب فرمود: (یا قوم ) و این لحن ، لحن كسی است كه نهایت درجه مهربانی و حرص بر نجات مردمش را دارد.

(لیس بی سفاهه و لكنی رسول من رب العالمین ) - و به طوری كه می بینید در رد تهمت سفاهت از خود و اثبات ادعای رسالت خویش ، هیچ تاءكیدی به كار نبرد، برای اینكه اولا در مقابل مردمی لجوج ، لجبازی و اصرار نكرده باشد، و در ثانی بفهماند كه ادعایش ‍ آنقدر روشن است كه هیچ احتیاجی به تاءكید ندارد.





ابلغكم رسالات ربی و انا لكم ناصح امین





یعنی من از جهت اینكه فرستاده ای هستم به سوی شما، كاری جز تبلیغ پیام های پروردگارم ندارم ، و از آنچه شما درباره ام می پندارید، بكلی منزه هستم . آری ، من در آنچه شما را به سوی آن می خوانم حیله گر نبوده ، نسبت به آن دین حقی كه به آن مبعوث شده ام ، خائن نیستم ، و چیزی از آن را زیر و رو نكرده ، جز تدین شما را به دین توحید یعنی دینی كه نفع و خیر شما در آن است چیز دیگری نمی خواهم . و در برابر اینكه آنان او را دروغگو شمردند، خود را (امین ) نامید.





او عجبتم ان جاءكم ذكر من ربكم ...





كلمه (بصطه ) همان (بسطه ) با سین است ، و از آنجایی كه پهلوی (طا) كه از حروف اطباق است قرار گرفته ، مبدل به (صاد) شده همچنانكه (صراط) را با اینكه اصلش (سراط) است ، به همین خاطر با (صاد)می نویسند. كلمه (آلاء) جمع : (اءلی )- به فتح همزه - و (الی ) - له كسر آن - له معنای نعمت است ، همچنانكه (آناء) جمع (اءنی ) و (انی ) است .

هود (علیه السلام ) در این جمله مانند نوح (علیه السلام ) تعجب قوم را بی مورد دانسته و از نعمتهای الهی دو نعمت را كه بسیار روشن بوده ، ذكر فرموده است ، یكی اینكه خداوند آنان را پس از انقراض قوم نوح ، خلیفه خود قرار داده ، و دیگر اینكه به آنها درشتی هیكل و نیروی بدنی فراوان ارزانی داشته است . از همین جا معلوم می شود كه قوم هود، دارای تمدن بوده و تقدم بر سایر اقوام داشته ، و قوه و قدرت بیشتری را دارا بودند. هود (علیه السلام ) بعد از ذكر این دو نعمت اشاره به سایر نعمت های الهی نموده و فرموده : (فاذ كروا آلا الله لعلكم تفلحون ...).





قالو اجئتنا لنعبد الله وحده و نذر ما كان یعبد آباءنا...)





قوم هود برای اینكه او را به نوعی از استهزاء ساكت كنند، مساءله تقلید از پدران را به رخ او كشیدند.





قال قد وقع علیكم من ربكم رحبس و غضب ...





(رحبس ) و (رجز) چیزی است كه اگر با چیزی دیگر برخورد بكند باید از آن چیز صرفنظر نموده ، آن را دور انداخت . مدفوع انسان را هم از همین جهت رحبس و رجز گفته اند، هود (علیه السلام ) نیز در این كلام خود، عذاب را رحبس خوانده ، چون طبعا انسان از عذاب تنفر داشته و شخص معذب خود را از اشخاص ایمن از عذاب دور می سازد.

هود (علیه السلام ) در جواب قوم گفت : این اصراری كه شما در پرستش بت ها و تقلید كور كورانه از پدران خود می ورزید، باعث دوری شما از خدا و غضب خدا بر شما گشت ، و سبب شد آن عذابی كه از در انكار می گفتید: چه وقت نازل می شود؟ به همین زودی بر شما نازل گردد، پس منتظر آن باشید و من هم با شما انتظار آن را دارم .

احتجاج هود علیه السلام با قوم خود و رد مسلك بت پرستی آنان

(اتجادلوننی فی اسماء سمیتموها انتم و ابائكم ما نزل الله بها من سلطان ) - هود (علیه السلام ) در این جملات استدلالی را كه قوم بر الوهیت بت ها می كردند رد می كند، چون قومش می گفتند: پدران ما كه این بت ها را می پرستیدند از ما عاقل تر بودند، و ما ناگزیر باید از آنان پیروی كنیم ، هود (علیه السلام ) در جواب می فرماید: پدران شما نیز مانند شما برهان و دلیل صحیحی بر خدایی این بت ها نداشتند، و مساءله خدا بودن آنها جز نامهایی كه شما بر آنها نهاده اید چیز دیگری نیست ، این شمایید كه به دست خود سنگ یا چوب هایی را تراشیده یكی را خدای ارزانی و فراوانی نعمت ، و دیگری را خدای جنگ و سومی را خدای دریا و یا خشكی خوانده اید، جز نامگذاری شما ماءخذ دیگری نداشته و خدایی آنها جز در اوهام شما مصداق دیگری ندارد، و آیا با یك مشت اوهام كه اسم گذاریش به اختیار خود انسان است ، می خواهید ادعای مرا كه تواءم با دلیل و برهان قطعی است جواب دهید؟.

این طرز بیان در استدلال بر بطلان مسلك بت پرستی در قرآن كریم فراوان به چشم می خورد، و این خود لطیف ترین بیان و برنده ترین حجتی است بر بطلان این مسلك ، زیرا هر صاحب ادعایی كه نتواند بر حقانیت ادعای خود اقامه حجت و برهان كند، در حقیقت برگشت ادعایش به خیال و فرض نامگذاری می شود، و از بدیهی ترین جهالت ها است كه انسان در مقابل برهان لجاجت ورزیده به یك مشت موهومات و فرضیات اعتماد كند، و این طرز بیان ، تنها در مساءله پرستش جریان ندارد، بلكه اگر در آن دقت شود در هر چیزی كه انسان به آن اعتماد نماید و آن را در قبال خدای تعالی موجودی مستقل پنداشته ، در نتیجه به آن دلبستگی پیدا نماید، آن را اطاعت كند و به سویش تقرب بجوید این بیان جریان دارد.

لذا خدای تعالی اطاعت غیر خود را نیز عبادت خوانده ، مثلا درباره اطاعت از شیطان فرموده : (الم اعهد الیكم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لكم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم ).





فانجیناه و الذین معه برحمه منا...





اینكه در این آیه (رحمت ) نكره یعنی بدون اضافه ذكر شده و خلاصه نفرمود: (رحمتی ) برای این است كه دلالت بر نوع مخصوصی از رحمت كند، و آن رحمتی است كه مخصوص به مؤ منین است و آن همانا نصرت و پیروزی بر دشمنان است ، همچنانكه فرمود: (انا لننصر رسلنا و الذین آمنوا فی الحیاه الدنیا و یوم یقوم الاشهاد) و نیز فرموده : (و كان حقا علینا نصر المؤ منین ).

(و قطعنا دابر الذین كذبوا بایاتنا...) - (قطع دابر) كنایه از هلاكت و قطع نسل است ، چون دابر هر چیزی به معنای دنباله آن است ، حال چه دنباله از طرف گذشته ، همچنانكه می گویند: (امس الدابر) و یا از طرف آینده ، مثل اینكه می گویند: (دابر القوم ) و معلوم است كه هلاكت قومی باعث هلاكت دنباله و نسل آن قوم نیز هست . و ما - ان شاء الله -به زودی بحث مفصلی در پیرامون داستان هود (علیه السلام ) در سوره هود ایراد خواهیم نمود.